محل تبلیغات شما



نوشته بودند امروز در افغانستان دو تا آدم  ( به نامهای عبدالله و غنی )  همزمان در دوتا کاخ جداگانه سوگند رئیس جمهوری خوردند

خداییش ادا اطوارهایی که توی این کشور هم زبان و همسایمون (افغانستان) رخ میده در دنیا بی سابقه است

من ی نیستم اما واضح است جنگ قدرتی که ( تقریبا همزمان با انقلاب ایران ) در افغانستان شعله ور شده انگار خاموش شدنی نیست. 

این شعله سرکش نزدیک به نیم قرن است که دودش مستقیماً به چشم افغانی های ساده دل میره . سودش هم به جیب کمپانی های تسلیحات آدمکشی واریز میشه

هنوز بعد از 41 سال نفاق در افغانستان، مراسم سوگند دو رئیس جمهور برای یک کشور !!خبر از ابعاد تازه ای از اختلاف دارد. 

بیچاره مردمی که بجای یک رئیس جمهور ، حتی دوتاشو دارن

ضمناً آش ِقلمکاری که این دو آشپز به اتفاق هم برای مردم افغان می پزند ، تماشا دارد

آشپز  هم که دوتا شد  دیگه معلومه: آَش یا شور میشه یا بی نمک

 


پراکنده خواندن
کوتاه خواندن
ناقص خواندن
گذرا خواندن
چهار آفت اند که دنیای مدرن و دیجیتالیک وارد سیستم مطالعه ما ادمها کرد
هر کدوم از این چهارتا ( با یه مقدار کم و زیاد )  به تنهایی حتی باعث کم حوصلگی انسان امروز در خواندن مطالب و خصوصا مطالب به هم پیوسته شده اند

به مدد آسانی و کم هزینه بودن انتشارها ، حجم مطالب و اطلاعات و نوشتار و . الان بسیار زیاد هستش و این تولید محتوا ( یا بعضاً تکرار و کپی محتوا ! ) با سرعت زیادی ادامه داره.
نگاه سرسری انداختن به یک مطلب و عبور برای هیجان دانستنِ مطلب بعد،  نگاه سرسری انداختن به مطلب بعد و باز هم هیجان پرش به مطلب بعدتری ، اسهال اندیشه آورده.

مطالعه زمانی سودمند و اثر گذار هست که شکلی پیوسته و زنجیروار داشته باشه. یعنی مطلبی طولانی خوانده شود و  پایه مطالعه بعدی در راستای یافتن جواب سئوالاتی باشد که در اثر خواندن این مطلب ایجاد شده اند ، و همینطور پله به پله تا یافتن و کشف مقصود. این شیوه مطالعه ای است که بشر به اون نیاز دازه . 

 



راستش (کرونا ) شیک ترین و بد طعم ترین کلمه ای هست که اینروزها اتفاقا زیاد به گوش می خوره.

هم دوست داری ازش بدونی هم از شنیدنش فرار می کنی.

دوست داری ازش بدونی چون متفاوت ترین حس را توی ادم ایجاد می کنه ،

و از شنیدنش فرار میکنی چون مزه مرگ میده.

مرگ برای آدمها هیچوقت چیز خوشایندی نبوده . البته برای ادمهایی معمولی مثل من.

ادمهایی با دید وسیع تر مثلا مثل مولانا به مرگ نگاه دیگه ای داشتند. لابد چیزهایی میدونستن که ما آدمهای معمولی نمیدونیم. افرادی در طراز فکریِ مولانا  مرگ رو آغاز حیاتی دوباره و شروعی شکوهمندتر میدونن. خوش به حالشون که اینقدر باهاش راحت اند.

بهرحال اینروزها کرونا باعث شده مردم لابلای زندگیشون ( مرگ ) رو هم حس کنند.

عید نوروز هم داره میرسه تا سال 99 رو استارت بزنه.

دو موضوع جالب و متفاوت :کرونا و عید . مرگ و زندگی

 

 


حال مردم دنیا خیلی خوب نیست نه تنها بخاطر ویروس کرونا ، بلکه از این حالش بد است که دارد خودش را در دنیایی می بیند که دیگر نگاههای انسانی فراگیر در او کمتر دیده می شود. دنیایی که هر چه در آن جلوتر میرود بیشتر متوجه دروغهای تمدران دنیا می شود. عدالت بشدت تحت شعاع دنیا طلبی قرار گرفته و حقوق آدمها به راحتی تضییع می شود. آمارها غلط تر و خفقان اورتر می نماید. لحظه به لحظه فقرا فقیرتر و ثروتمندان ثروتمندتر می شوند.
تقریبا همه نا دلتنگیم با هر سن و هر عقیده ای و هر دین و مسلکی انگار کسی را میشناسیم که قبلا دیده ایم اما نمیدانیم کجا و کی دلمان تنگش میشود و حس می کنیم یکی از خودمان کنارمان نیست این انتظار در وجود آدمها هست ولی نمیدانند آنکس که باید باشد و نیست چه هویتی دارد شاید اصلا یک انسان و یا یک فرشته نباشد ، شاید خود انسان باشد آن گمشده را نمیتوانیم تصویر سازی کنیم اما می دانیم و حتی مطمئنیم که هست و باید در کنارمان باشد لذا نشانه های او را نه بطور مجتمع که
شاید بخشی از دلگیری آدمها از نرفتن و یا دیر به دیر رفتنشان به دامنه طبیعت باشد آن سالها که بسیار از آن فاصله گرفته ایم بخش مهمی از مشاغل مردم در طبیعت بود و علیرغم خستگی از کار شادمان تر و از لجاظ روح و روان بهتر از مردم حالا بودند الان شغل های ماشینی ، اداری و غیره عمدتا دور از روستاها و در لابلای سنگ و سیمانهای ساختمانهای بی روح انجام میشود یک عمر ماندن در یک تکرار ریتم روزانه آنهم لابلای پرونده ها و کاغذها ( یا حروفهای صفحه کلید کامپیوترهای اداری ) برای
درباره این روزهای شیوع و ابتلای مردم کشورمان به ویروس کرونا ،یکی میگوید: سیر صعودی داریم یکی میگوید: نخیر سیر نزولی داریم آن یکی اظهار امیدواری می کند تا اواسط اردیبهشت جمع شود و آن دیگری میگوید بعید میدانیم که امسال دست از سرمان بردارد این ( یکی ) ها افراد معمولی هم نیستند خاص هایی هستند که دلشان میخواهد هی بگویند که چنین و چنان من اگر جای انها بودم به جای اینهمه پیش بینی های عالمانه فقط امارها را درست اعلام میکردم از قدیم هم گفته اند نجات از راستی است
بالاخره سیزده نوروز هم از راه رسید و بازم هم در ادامه شرایط ویژه اماکن گردشگری اعم از زیارتی و طبیعی و باستانی و و و هر کجا که احتمال میداده اند تجمعی صورت بگیرد ، تحت حفاظت و ممانعت قرار گرفته و ورودی ها بسته شده. کرونا ویروس روال طبیعی خیلی از چیزها را ( و شاید صحیح تر این باشد که بگویم: روال غیرطبیعی !! ) را دچار دگری اجباری کرد ادمها را مجبور کرد خیلی چیزها رو تغییر بدهند. مثلا دیروز جایی خوندم نوشته بود بعد از گذشت پنج قرن ، بالاخره بخاطر تغییر
برای همه مردم دنیا آرزوی سلامت میکنم خبرها امروز گفتند مثبت شدن کرونای نخست وزیر انگلیس ، او را هم به قرنطینه کشاند در چشم این ویروس مخفی ، مردم دنیا برابرند تفاوتی بین تمدار و چوپان و دکتر و کارگر نمیگذارد این کشور و آن کشور هم برایش مهم نیست انگلیس و ایران و آمریکا و هر مرز دیگری برای ما ادمها مرز رسمی است اما برای ویروس هیچ مرزی رسمیت ندارد بالانس کردن اجتماع ادمها همچنان ادامه دارد این یک بالانس بزرگ و حاوی میلیونها درس ریز و درشت برای دنیاهای
اولین پنجشنبه سال است رسم است مردم تا قبل از غروب آفتاب به قبرستان می روند تا برای شادی روح مرده هایشان فاتحه بخوانند بخاطر ویروس کرونا الان جمعیت کمتری می رود ، اما باز هم عده ای می روند قبل از کرونا بعد از ظهر هر پنجشنبه مسیرهای منتهی به قبرستانها بسیار شلوغ بود ابتدای بلوار حتی پلیس برای روان تر شدن ترافیک بعضاً حضور فیزیکی هم داشت چه بهتر بود بجای این هجوم چند ساعته به سمت مرده های قبرستان ، این جمعیت به سمت زنده ها می رفتند بهرحال باقیمانده ی این
چهارشنبه سوری ، سنت است،نمیشود که کنار گذاشت. پنجشنبه اخر سال، تجمع در قبرستانها سنت است، نمیشود که کنار گذاشت دعا و زائر حرم شدن ، سنت است ، نمیشود که کنار گذاشت. طب سنتی ، سنت است ، نمیشود که کنار گذاشت خرید لباس نو عید ، سنت است ، نمیشود که کنار گذاشت عید نوروز برای دید و بازدید است ، نمیشود که کنار گذاشت مبادا از لابلای سنت ها نگاهی هوشمندانه تر بیندازیم به دنیای واقعی اطرافمان . به هموطنانی که مثل برگ خزان ( آمار رسمی فعلی: هر شبانه روز 100 نفر) دارند
در آخرین مناظره مدعیان اصلی ریاست جمهوری ایالات متحده آقایان ترامپ و بایدن ، آقای ترامپ جمله ای نزدیک به این مضمون گفت: ما یادگرفته ایم با کرونا کنار بیاییم و فعالیت های روزمره را ادامه دهیم کرونا یک مامور است ، آقای ترامپ. شاید اگر دولتمردان دنیا یاد میگرفتند با همه ملتهای دنیا رفتار ملایمی داشته باشند و بقول خودتان ( کنار بیایند ) و کدخدای دنیا نباشند ، چه بسا کرونا هم بار و بندیلش را می بست و میرفت.
الان ماههاست از آغاز کرونا سپری شده هر از گاه در تیتر خبرها و گزارشها و گروههای مجازی یک خبر جدید درباره واکسن کرونا محافل را داغ می کند اما در واقع هیچکدام از دولتهای دنیا چه آنهایی که رسما اعلام کشف واکسن کردند و چه آنهایی که با فعالیت زیرپوستانه ! ( شاید هم واقعا انساندوستانه !! ) صدایشان در نمیآید ، بصورت تجربی دنیای درگیر ویروس خیری ازشان ندیده. زمانی بود یک چوپان صحراگرد از دل تنگش برای تنوع ، یک دروغ می گفت هیایوی آن به کتابهای درسی بچه ها هم میرسید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعر _نثر